یواز کاراسو، یک سرباز ترک با آموزش خوب، در استانبول با نامزدش است که یک عملیات تروریستی در حال وقوع است. دکتر بهار، که جراح نیست، سعی میکند نامزدش را نجات دهد. پس از این حادثه، یواز به کاراباییر برمیگردد و بهار او را تا آنجا دنبال میکند تا چیزی که متعلق به اوست را به او بدهد. حادثه دیگری رخ میدهد و او به عنوان فرمانده تیمی انتخاب میشود که مأموریتش دستگیری یک تروریست و حفاظت از کاراباییر و کشورشان ترکیه است. کل تیم قوی، منسجم و آماده فدا کردن جانهایشان برای کشورشان هستند.