آگاتا ریزین، که از سیاستهای اداری خسته شده است، به طور زودهنگام بازنشسته میشود و به یک روستای زیبا در کاتسولد میرود. او به زودی یک شغل دوم به عنوان یک کارآگاه آماتور پیدا میکند و به تحقیق در مورد شرارتها، هرج و مرج و قتلها در شهر به ظاهر دلپذیرش میپردازد.