رُسِایتونگ، دختر یتیمی است که توسط پدر رونگورنگ به فرزندی پذیرفته شد و پس از درگذشت پدرش تحت سرپرستی او بود. زمانی که روایسایتونگ فهمید رونگورنگ او را از منظر عاطفی به چشم یک خواهر نمیبیند بلکه به او نگاه عاشقانه دارد، آغاز به فرار میکند. اما این کار چندان آسان نیست چرا که روّنگورنگ همیشه او را زیر نظر دارد. این نمایش درباره سفر دختری جوان برای فرار از معشوقی که دارای هرزهنگری جنسی است و برای او صدمات فراوانی به بار آورده است، است. آیا روایسایتونگ میتواند زندگیاش را تغییر دهد؟