گناه قدیمی، بخشش و یک عشق جدید. پس از ۲۰ سال خدمت در لژیون خارجی فرانسه، مارتین به زادگاه چکی خود بازمیگردد. به محض ورود، متوجه میشود که مادرش در غیاب او فوت کرده است. مارتین متوجه میشود که در طول خدمت نظامی، یاد گرفته است در هر وضعیت خطرناکی زنده بماند، اما نه اینکه چگونه با پیچیدگیهای احساسات و روابط انسانی کنار بیاید. وقتی با دختر باهوش معاون شهردار، سارا، آشنا میشود، به شدت عاشق او میشود و به نظر میرسد که خوشبختی در دسترس است. اما سپس گذشتهاش به سراغش میآید ...