در یک روستای کوچک و فقیر که بر فراز کوههای سنگی بلند قرار دارد، اهالی روستا افرادی ساده و سختکوش هستند که برای مقابله با طبیعت سخت تلاش میکنند. آنها معیشت خود را از زمین و چند حیوانی که تغذیه میکنند، تأمین میکنند. پدران همیشه یکی از پسران خود را ترجیح میدهند. مادران به طور بیرحمانهای دختران خود را فرمان میدهند. عمر، پسر امام، به طور ناامیدانهای آرزوی مرگ پدرش را دارد. وقتی متوجه میشود که آرزوهای خیالی هیچ نتیجهای ندارد، شروع به جستجوی راههای کودکانه برای کشتن پدرش میکند. یعقوب عاشق معلمش است و یک روز پس از دیدن پدرش که در حال جاسوسی از معلم است، او نیز مانند عمر، خواب کشتن پدرش را میبیند. یلدیز درس میخواند و سعی میکند کارهای خانه را که مادرش به او تحمیل کرده، مدیریت کند. او با ناراحتی درباره رازهای رابطه بین مردان و زنان میآموزد.
برای دانلود، باید وارد حساب کاربری خود شوید و اشتراک خریداری کنید.